آیهانآیهان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

آیهان فرمانروای ماه

301 امین روز تولد- تفریحات فرمانروا

 1391/07/11 یکی از تفریحات سالم من کریر سواریه. وقتی پشت فرمانش می ایستم مثل اینه که سوار قایق موتوری شدم. خیلی کیف داره، شما هم امتحان کنین... تفریح دیگه من تاب بازیه. مخصوصا اگه مامان و بابا کار داشته باشن، میشینم توی تاب و اصرار میکنم بیان پیشم و هلم بدن... دور همی خیلی کیف میده... از تفریحات دیگه می تونم ماشین سواری و دلفین سواری رو بگم. کلا وسایل چرخدارو دوست دارم. وسیله رو پشت و رو می کنم و چرخاشو با دستام می چرخونم... امروز یه تفریح سالم دیگه هم پیدا کردم که عمرا کسی بتونه حدس بزنه. شکار پرندگان. امروز که مامان داشت نماز می خوند و بابایی هم نبود، دیدم یه پرنده اومده تو خونمون. پ...
11 مهر 1391

299 امین روز تولد

1391/07/09 فرمانروا در حال انتخاب کتاب از قفسه کتابها... فرمانروا در حال بستن و جمع کردن تشک بازی، خیلی وقته فرمانروا از این تشک استفاده نمی کنه... فرمانروا در حال پرپر کردن گل خشکهای ملکه...، یقه رو... فرمانروا در حال جارو کردن گلهای پرپر شده... فرمانروا پس از خرید به خانه برمی گردد... فرمانروا علاقه خاصی به انگور داره، در ضمن هرکس به کاری مشغول باشه، فرمانروا بلافاصله سر رسیده و با اون همکاری و مشارکت میکنه، مخصوصا در خوردنیها... فرمانروا در آرایشگاه زنانه...وای وای وای ...
9 مهر 1391

298 امین روز تولد-فعالیتهای روزمره فرمانروا

1391/07/08 فرمانروا در حال تعمیر موبایل در کنار ملاقه چوبی شکسته شده توسط ایشان... فرمانروا در حال گذاشتن لباسهایش داخل مینی واش... فرمانروا در حال خارج کردن لباسهای شسته شده... فرمانروا در حال اظهار ارادت و بوسیدن عکس خود... فرمانروا در حال میل نمودن شکلاتها و هدایای اهدایی از طرف مکتبخانه به پادشاه به مناسبت میلاد امام هشتم علی ابن موسی الرضا (ع)... شکرگزاری فرمانروا از خدای متعال بابت شکلاتهای اهدایی... فرمانروا در حال میل نمودن پیاز با پوست... فرمانروا در حال سرکشی به فریزر، مینی واش جلوی در نیز نتونسته فرمانروا را از تصمیم خودش منصرف کنه... فرمانروا در ...
8 مهر 1391

297 امین روز تولد-فرمانروا از تجهیزات نظامی بازدید می کند

1391/07/07 به مناسبت هفته دفاع مقدس، تیپ 82 نیروهای مخصوص سپاه صاحب الامر (عج) نمایشگاهی از تجهیزات و ادوات جنگی برگزار کرده بود که قرار شد فرمانروا بازدیدی از اونجا داشته و توصیه های لازم را به فرماندهان نظامی بکنن. فرمانروا ابتدا به چادر جمع آوری کمکهای مردمی برای جبهه های حق علیه باطل سرکشی کرده و از نزدیک با اقلام جمع آوری شده نظیر فانوس، چراغ نفتی، حلب روغن و ... آشنا شدند. فرمانروا سپس اسلحه های نظامی را مورد آزمایش قرار دادند.. **بقیه در ادامه مطلب** فرمانروا در حال بررسی اسکورپیون... فرمانروا داخل لوله هویتزر 122میلیمتر را بررسی می کند... فرمانروا پشت ...
7 مهر 1391

297 امین روز تولد-فرمانروا در مجتمع تفریحی طلائیه

1391/07/07 امروز جمعه بود. گفتیم کجا بریم کجا نریم؟ تصمیم بر این شد که ناهار درست کنیم و بریم مجتمع تفریحی طلائیه. بعد از این که گشتی دور دریاچه زدیم، تو یکی از آلاچیقا نشستیم و ناهار خوردیم، بعد از ناهار و کمی استراحت قرار شد بریم نمایشگاه تجهیزات نظامی سپاه، اما چون نمی دونستیم کجاست، سر از اردوگاه جهادی شهدای علم و فناوری در آوردیم. هیشکی تو چادرها نبود و ما با نفوذ به عمق خاک نیروهای مسلح سری به چادرها و تجهیزات نظامی زده و بدون اینکه ردی از خودمون به جا بذاریم به مواضع نیروهای خودی برگشتیم. بعد از شناسایی موفق مواضع اردوگاه جهادی و برگشت به خط عقب، با پرس و جو موف...
7 مهر 1391

295 امین روز تولد-فرمانروا در نمایشگاه با نوای کاروان

1391/07/05 از قیلوله که بیدار می شم لباسامو می پوشم و یه کم آب می خورم که برای پیاده روی انرژی کافی داشته باشم. دست مامان و بابا رو میگیرم میبرمشون نمایشگاه "با نوای کاروان" (ویژه ایام دفاع مقدس) که در پارک ملت برگزار میشه. در ورودی نمایشگاه چادری مخصوص نی نیها برپا کردن. بازدیدی از اونجا می کنم. چند نفری هم دور یک میز نشستن و نقاشی می کنن. سری هم به اونا میزنم و راهنماییشون می کنم تا کارای بهتری ارائه بدن. بعد میرم کنار نیروی ویژه و دستی بر شونه اش میزارم و خدا قوت بهش میگم. به نیروی ضد شورش هم خسته نباشیدی میگم و جنس جلیقه ضد گلوله اش رو کنترل میکنم که چینی نباشه. **بقیه در ...
5 مهر 1391

295 امین روز تولد- فرمانروا در قصر

1391/07/05 صبحها که از خواب پا میشم، چون فرمانروای خوبیم، اول صبحانه می خورم. بعد سعی می کنم در تراس خونه را باز کنم، برم هوایی بخورم. اما حیف که باز نمیشه!! از باز کردن در که ناامید میشم، میرم سراغ چسبونکهای روی در یخچال و مدتی با اونها خودمو مشغول می کنم. اگه مامانی یادش رفته باشه چیزی جلوی در فریزر بذاره، اونو باز می کنم ببینم توش چه خبره؟ یه نسیم خنکی از فریزر میاد بیرون که کلی خوش به حالم میشه. فقط نمی دونم چرا قبض برق که میاد دود از کله بابایی بلند میشه!! میرم پیش بابایی میبینم باز نشسته پشت کامپیوتر داره واسه خودش خبر می خونه. با دست چندتا میزنم به کامپیوتر میگم بابایی از بس این بنده خدا را...
5 مهر 1391

294 امین روز تولد-فرمانروای شاکی از دست مامان و بابا

1391/07/04 مدتیه یاد گرفتم خودم کارامو انجام بدم و مزاحم بقیه نشم، حتی میوه ها رو هم خودم با چنگال میخورم... امروز هم نشسته بودم واسه خودم داشتم بازی می کردم... که مامان اومد سراغم و شونه اش رو زد به موهام!!! آخه مامانی خوشت میاد من هم برس خودمو بکنم لای موهات؟!!! تازه از دست مامانی خلاص شده بودم که بابایی اومد سراغم و جورابهاشو کرد تو دست و پام!!! آخه بابایی دوس داری منم جورابامو بکنم تو دست و پات و کفشامو از گوشات آویزوون کنم؟!!! حالا یه روز هم که من کاری به کارشون ندارم، اونا ولم نمی کنن. اصلا من میرم مسواک انگشتیمو بردارم و دندونامو تمیز کنم... بعدش هم می خوابم که دست از ...
4 مهر 1391

293 امین روز تولد-فرمانروا به مدرسه می رود

1391/07/03 فرمانروای ماهم           مدرسه رو دوس دارم با مامان و بابایی           رفتیم امروز یه جایی یه جای خوب و زیبا            میون دشت گلها رفتیم با روی خندون           دیدیم کوله فراوون خرید بابا یه دونه               واسه آیهان دردونه آیهان آورد تو خونه          نذاشت اونجا بمونه تا که رسید به خونه     ریخت همه چی تو کوله شیر و شکر با لیوون         قند و نبات با قندون ...
3 مهر 1391